۱۳۸۹ اسفند ۴, چهارشنبه

مطالبات ملت ایران آری،مطامع میر حسین موسوی نه


                                         
در تصانیف حکما آورده اند که کژدم را ولایت معهود نیست چنان که دیگر حیوانات را بل احشای مادر را بخورند و شکمش را بدرند و راه صحرا گیرند و آن پوستها که در خانه کژدم بینند اثرآنست باری این نکته پیش بزرگی همی گفتم گفت دل بر صدق این سخن گواهی می دهد و جز چنین نتوان بودن در حالت خردی با مادر و پدر معاملت کرده اند لاجرم در بزرگی چنین مقبلند و محبوب.
                
پسری را پدر وصیت کرد                       کای جوانبخت یاد گیر این پند 
هر که با اهل خود وفا نکند                    نشود دوست روی و دولتمند
                                                                                          (باب هفتم گلستان سعدی)

22خرداد و سا لگرد انتخابات دهم ریاست جمهوری  فرا می رسد بار دیگر شاهد اعتراضات کاندیدای مغلوب هستیم که در قالب مصاحبه و مقاله وبیانیه تجمع منتشر می شود. هر چند ارزش موسوی در حدی نیست که در باره اش قلم فرسایی کنیم لذا خلاصه وار و بی مقدمه به موضوع می پردازیم.
میر حسین موسوی نخست وزیر دهه شصت کارنامه ای کاملا سیاه در دوران تصدی خود دارد از نقش مخرب او در دوران دفاع مقدس گرفته تا نحوه پخش ارزاق عمومی ،سربازان شجاع ایران  در میدان جنگ وآن مقاومت جانانه در برابر سپاه صدام گجستک زمانیکه برای سد جوع  جیره غذایی خود را دریافت می کردند با کنسروهای فاسد شده روبه روبودند کنسرو ها یی که از دفتر ویژه خدمات نخست وزیری به جبهه ها سرازیر می شد ، در آن دوران صف های طولانی برای تهیه مایحتاج اولیه زندگی مردم در برابر تعاونی های شهر و روستا شکل می گرفت  و مردم دفترچه بسیج به دست برای به دست آوردن مقداری پنیر و یا چند کیلو روغن کوپنی باید ساعتها و ساعتها به انتظار می نشستند و دست آخر با بدترین کیفیت مواد خوراکی روبرو می شدند.
میر حسین موسوی وارث 25میلیارد دلار ذخیره ارزی به جا مانده از نظام پیشین بود اما بدون حساب و کتاب و بدون داشتن مجوز و ارائه سند با سوء مدیریت بی سابقه ای تمامی آن ذخیره را حیف ومیل کرد و پس از آن کشوررا زیر بار استقراض از دولتهای خارجی برد.
باید پرسید موسوی کجا بود زمانیکه خاک  ایران در اشغال نیروهای دشمن بود ؟ و نقش خود را توضیح دهد  که چرا پس از قرار داد آتش بس تا به امروز هنوز بخشهایی از خاک ایران در دست دشمن متجاوز با قی مانده است.
قصد این نوشتار نیست که به مسائلی نظیر تشکیل کمیته ها برای قیچی کردن کراوات مردان و تیغ کشیدن بر لبان زنان آرایش کرده در خیابان و به زندان انداختن دختران و پسران جوان به جرم داشتن روابط انسانی و تعیین رنگ پیراهن اسلامی (مشکی ،قهوه ای،سرمه ای) برای زنان و مردان و سایر سرکوبهای اجتماعی در آن سالهای سخت که با آمریت شخص میر حسین موسوی ادامه داشت ، بپردازد.
در سالهای پس از پایان جنگ میر حسین تبدیل به مرد سایه ها می شود ،در انظار عمومی ظاهر نمی شود،اظهار نظر نمی کند و گویی به کنجکی پناه برده تا از خان نعمتی که در آن سالیان جمع نموده متنعم شود، در طول این سالهای بسیار دریغ از نگارش یک کتاب موثر یا ورودش به   مسائل اقتصادی و یا اظهار نظر برای رفع تضییع حقوق شهروندی و …………
در سال 88 ناگهان موسوی به اشاره استاد اعظم خود به عرصه رقابت انتخابات! آمد و با هزینه ای سر سآم آور تبلیغاتی به یکباره خود را مطرح نمود. در نبود افراد لایق و شایسته و میهن پرست در عرصه مبارزات انتخاباتی!او با مانورهای صرفا جنجالی سعی نمود خود را وجیه المله نشان دهد که البته در این راه ناکام ماند. پس از شمارش آرا ،مغلوب نتایج مشخص شد حال که او و تمامی مردم فریبی اش نقش بر آب شده بود با جنجال شروع به القاء تقلب کرد. پرسش اینجاست که با در اختیار داشتن سیصد هزار نفر ناظر انتخابات از ستاد موسوی پای صندوق های رای و دویست هزار نفر مامور سیار ستاد صیانت از آراء چگونه می شود در برابر دیدگان این تعداد افراد تقلب شود؟ اگر هم چنین شده باید به حال موسوی تاسف خورد که با داشتن این همه نیرو و امکانات باز هم این شخص عرضه نداشت که از آراء خود نگهداری  کند ، کاندیدایی که نتواند از رای خود حراست کند چگونه می تواند به فرض به قدرت رسیدن از یکپارچگی کشور خود پدافند کند؟ پس از آن بیانیه پشت بیانیه صادر شد  و ملت شریف ایران که در همه حال خوا هان آزادگی هستند در صحنه حضور یافتند و حقوق به حق خود را مطالبه کردند که پس از آن دیدیم که چه شد.
حال پس از گذشت یکسال و تایید صحت و پذیرفتن نتایج از ناحیه موسوی (بیانیه هفدهم) باز هم با توجه به شرایط امنیتی غیر قابل تصور دست از تحریک کردن نمی کشد در حالیکه خود به دور از گود نشسته گویا شهوت هم دستی در نابودی جوانان ایرانی جنونش را سیراب نمی کند که باز هم می خواهد در شرایط فوق پلیسی از تخیلات او حمایت کنند.
.                                                                                                                                                      
.
.
.در اینجا لازم است به یک نکته اشاره کرد : در گوشه کنار شنیده می شود برخی از این بر خوردها  و درگیریها میان حاکمان فعلی خوشنود اند و مدعی اند که نتیجه حمایتشان از موسوی در سال  گذشته درست است که منتج به پیروزیشان نشد اما دست کم باعث ایجاد شکاف و شقاق و درگیری میان نیروهای راس حاکمیت شده. اگر به دقت به مطالعه تاریخ انقلابهای جهان بپردازیم نادرستی ادعای فوق ثابت می شود. یک فرمول کلی در همه انقلابها در فواصل مختلف زمانی و جغرافیایی وجود داشته و عینا در هر انقلابی تکرار شده و قطعا در آینده هم تکرار می شود.برای مثال می توان به چند انقلاب از جمله  انقلاب فرانسه اشاره کرد که در آن نخست ژاکوبنها(تندروها) ژیرودنها(معتدلین) را سرکوب کردند و از میدان قدرت بیرون انداختند و پس از آن نیروهای دیگر انقلاب ژاکوبنها را به تیغ گیوتین سپردند.  کودتای اکتبر 1917در روسیه (معروف به انقلاب شوروی) نخست بلشویکها با هم دستی حزب انقلابیون سوسیالیست چپگرا، منشویکها را از میدان به در کردند بعد بلشویکها حزب انقلابیون را نابود کردند و پس از گذشت بیست سال رهبران کودتای اکتبر (معروف به انقلاب) به جوخه اعدام سپرده شدند. در انقلاب چین هم این فرمول عینا پیاده شددر نزاع قدرت میان انقلابیون دنگ شیا پنگ و گروه مومنین به ایدئولوژی انقلاب توسط باند چهار نفره همسر مائو تسه دونگ از دولت رانده شدند،این اتفاق بیست سال پس از پیروزی انقلابیون در جنگهای داخلی علیه چیای کای چنگ رخ داد. در انقلاب انگلستان (معروف به انقلاب با شکوه) پیوریتن ها(پیرایشگران)بر پارلمان مسلط می شوند و چندی بعد در جنگ قدرت راوند هدها ،کولیر ها را از گردونه قدرت خارج می کنند و زمینه قدرت یافتن آلیور کرمول کم کم مهیا می شود.
تاریخ جا به جایی قدرت در انقلا ب های مختلف جهان فراوان از ریزش و تصفیه رهبرانی است که خود در به وجود آوردن انقلاب نقش اساسی داشته اند این موضوع چیزی نیست جز فرمول قدیمی و همیشگی و صد البته امتحان پس داده قانون صادقانه قدرت، خون های کثیف ریخته می شود و نیروهای جوان و تندرو و وفادار به قدرت می رسند این رکن رکین قدرت است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر