تاريخ معاصر روشنفكري ايران از زمان ميرزا ملكم خان ناظم الدوله تا امروز تاريخ پر نشيب و فرودی طي كرده روشنفكري در اين كهن بوم به صورتهاي مختلف عرصه بروز داشته وابراز شده روشنفكري كه غالبا از نفوذ خود نه در راه سرفرازي ميهن بلكه در راه استيلاي هژموني انديشه هاي ويرانگر اَنيرانيان بر ملت استفاده كرده ومي كند .
روشنفكر ايراني يك معناي افواهي از هر نظر وشخص صاحب نظر ملت خواه دارد روشنفكر هميشه خود ومردم را تفكيك دو واحد تفكر در يك بستر به نام جامعه مي داند . روشنفكر در فضايي انتزاعي جامعه را آنچنان آناليز مي كند كه در کتابهای جامعه شناسي كلاسيك خوانده است نه آنطور كه جامعه واقعي بر آمده از ملت، روشنفكر هرگز به روشنگري علاقه اي ندارد وتكفير روشنگر جز لازمه روشنفكري است چراكه روشنگري باعث تصديع موقعيت ومقام روشنفكر است وروشنگر بازار لفاظي وتاتول روشنفكر را تخته مي كند .
روشنفكر در ايران محصول شرايط حاكم بر پولتيك جهان وتابعي از تفكر فلسفي – سياسي متفكران غربي است روشنفكر ايراني خود به ذات موجودي ميان تهي وفكري فاقد تفكر است ،مجموع وجود رهنمودهاي روشنفكر رهي جز به راهكاروي فلاسفه وسياسيون غربي ودر دوران نه چندان دور متفكران شرقي نيست چه انديشه جزيره اي چه قاره اي .