۱۳۹۱ فروردین ۲۳, چهارشنبه

سخن ماقبل آخر

شما آنگاه که مرا یافتید هنوز خود را نجُسته بودید. مومنان همه چنین اند. ازین رو ایمان چنین کم بهاست.
اکنون شما را می فرمایم که مرا گم کنید و خود را بیابید. و تنها آن گاه که همگان مرا انکار کردید ، نزدِ شما باز خواهم گشت.
براستی ، برادران ، آن گاه گُم گشتگان ام را با چشمی دیگر خواهم جُست آن گاه با عشقی دیگر به شما عشق خواهم ورزید.
و دیگر بار دوستانِ من خواهید بود و فرزندانِ یک امید. آن گاه سوم بار نزدِ شما خواهم آمد تا نیمروزِ بزرگ را با شما جشن گیرم.
چنین گفت زرتشت ، بخش یکم ، فضیلتِ ایثارگر

۲ نظر:

  1. امثال شما را سرزنش نمی کنم.برای خود هویت و تاریخی بر گرفته از اوهام ساخته اید و سر مستانه در خواب شیرین خود غرق هستید.از میان همهء اینها ریسمانی از فاشیسم و نژاد پرستی گذشته است و با بر گرفتن این ریسمان خوابتان آشفته خواهد شد هویت و تاریخ اوهامیتان در هم خواهد ریخت.من هم اگر جای شما بودم دوست داشتم این خواب با رویا های شیرین تا ابد دوام داشته باشد.و خنده دار اینکه از دموکراسی هم چپ و راست صحبت می کنید بدون اینکه حتی الفبای دموکراسی را بشناسید.

    پاسخحذف
  2. نگاه کثیف نژاد پرستانه،از هر سو و سمتی مذموم و محکوم به نابودیه.

    این رو بدون جوان!
    تمام این اوهام و خیالات که یک بار تحت نام:"ناسیونالیسم" ظاهر میشه و دیگر بار ذیل نام"کوروش" و مکررا در قالب کلمه"آریایی" تجلی پیدا کرده همــــــش مجازیه.... چیزی که واقعیت داره اون انسان گوشت و خون داری هستش که در این دنیا به دنیا میاد،رنج میشه از جور و ظلم،و از دنیا میره....

    به جنگ واقعیت حقیقی،با ابزار حقیقی باید رفت.نه اینکه خودت رو با خطرناک ترین دیدگاه هایی که در عالم حقیقت و حاق واقع محلی از اعراب ندارند مجهز کنی....

    ثمره کار تو و امثال تو،با این دید کثیف و قایل انزجارت نسبت به اسلام،نتیجه ایی جز فاجعه ظهور هیتلر نخواد داشت.

    بدون که ما،نمی گذاریم در عرصه عمل به اندازه بال مگسی هم فعالیت کنی.

    این رو مطمئن باش....

    پاسخحذف