بخش 2
به همين ترتيب، اصطلاحات عمده بعدي در نتيجه جدال جناحهاي محافظه كار اشراف به رهبري ايزاگوراس، و تودهها به رهبري كلايستنس بود. ايزاگوراس از پادشاه اسپارت شاه كلوفس كمك خواست و براي احياء مجدد اليگاريشي آريستوكراسي اقداماتي كرد. نيروهاي مخالف، ايزاگوراس و اسپارتها را در آكروپليس محاصره و وادار به تسليم كردند. راه براي اصلاحات ريشهاي هموار شده بود. كلايستنس به آتن بازگشت و تغييراتي را در ساختار انتخابي دولت به وجود آورد در ساختار جديد
حمايتهاي خانوادگي و محلي خنثي گرديده و وفاداري شهروندان به پوليس در كل تقويت شده بود. اعضاي شورا يا مجلس سنا كه هر روز جلسه داشتند و دستور جلسه را براي نشست شوراي شهروندان آماده ميكرد، این شورا از 400 به 500 نفر عضو رسيد. هر كدام از ده طايفه ياحوزه انتخاباتي به حكم قرعه 50 نفر را به عنوان عضو شورا براي مدت يكسال انتخاب ميكردند اين 50 نفر براي دورهاي به مدت يك دهم سال به عنوان كميته اجرايي شورا فعاليت ميكردند. گرچه قدرت آريستوكراسي بر مقامها و نهادهاي سنتي چون دادگاه عالي Areopagur محكمه قديم آتن كه دادگاه عالي بوده و اعضاي آن را ماموران عالي رتبه تشكيل ميدادند و مقام رئيس سازمان دولتي ادامه داشت اما قدرت به شورا و مجلس انتقال يافته بود.
در ميان كشوري كه خود را صاحب دموكراسي ميداند و همچنين بزرگترين فيلسوف كشورش را افلاطون ميداند چگونه ميشود كه چنين فيلسوفي و بقيه فلاسفه يونان عليه دموكراسي سخن ميرانند و چنانچه ميتوان افلاطون را سرسختترين انديشمند مخالف حكومت دموكراسي دانست همينطور سقراط استاد او نيز چنين بود.
سقراط تا آنجا پيش رفت كه با افرادي از دارودسته سي مستبد عليه دموكراسي متحد شد اين دسته باندي متكي برحمايت اسپارت بود كه در اواخر جنگ پلوپونزين ميان اسپارت و آتن قدرت را در شهر آتن به دست گرفت و از دموكراسي خلع يد كرد و حكومت دیگر بر قرار نمود. ارسطو با شك و ترديد به دموكراسي مينگريست در همان حال آريستوفان نمايش نامه نويس، حكومت مردمي و رهبران آن را پيوسته حتي طي سالهايي كه آتن درگير جنگ با اسپارت هاي ضد دموكراسي بود، مورد تمسخر قرار ميداد. توكوديوس چنين مطرح ميكند كه دموكراسي تا زمانيكه توده مردم از رهبري سخنگويان فرهيخته طبقات فرادست پيروي كنند عملكرد خوبي خواهد داشت.
در دموكراسي باستان حقوق شهروند در تعريف فوق مفهومي غیر فعال در كاركرد موثر دموكراسي داشته شهروند به مفهوم عضويت صرف، معناي سطحي داشته است. در صورتیکه شهروندي به معناي عضويت و با همان مفهوم اصلي اش كاركرد بايد داشته باشد، يعني با رابطه اندامها يا اعضاي بدن با بدن مقايسه شود. دولت كليتي است كه افراد ا جزاي آن را تشكيل ميدهند و به میهن وابستگي دارند افراد از میهن خود بينياز نیستند. نه آنگونه كه در انديشه ليبرالي معاصر پنداشته مي شود بنابراين شهروند تنها زماني ميتواند به عنوان يك فرد شكوفا شود كه به عنوان يك جزء يا عضوي از كل جامعه عمل ميكند. اين گفتار تا به آنجا ادامه داشت كه در انقلاب فرانسه به شعار اصلي انقلابيون تبديل شد كه عبارت بود از: ليبرته – آگاليته – فراترنيته ، آزادي، برابري، برادري.
اينچنين بود ناسازه دموكراسي در تعريف كلامي بهتر است بدانيم اين حقوق شهروندي شهروندان دموكراسي آن اساساً در اختيار همه مردم از اقشار و طبقات و ردههاي مختلف نبوده و تنها برخي از خوديها از آن بهرهمند بودهآند و ببينيم چه كساني اصولاً چنين حق و حقوقي شامل آنان نميشد:
زنان. نيمي از جمعيت آتن زنان بودهاند بدون هيچ گفتگو به عنوان امري متعارف از اين مقوله كنار گذاشته شده بودند. محدود كردن حقوق سياسي و اختصاصي بيشتر فعاليت هاي سياسي به مردان از ويژگيهاي تفكر سياسي رسمي از جمله تفكر دموكراتيك سياسي تا صدها سال بوده است.
متيك (Metic)، يا خارجيهايي بودند كه دردموكراسي آتن زندگي و كار ميكردند اما جزء شهروندان نبودند. به كلام ديگر، شهروندان از خوديها تشكيل ميشد.
بردهها، گروهي بودند كه از اين بدنه كنار گذاشته شده بودند. شهروندان تنها مردان آزاد و آتني بودند چنين وضعيتي به معناي آن بود كه شهروندان از يك چهارم كل جمعيت بزرگسال يا كمتر تشكيل شده بودند. افلاطون در رساله دولتمرد، دموكراسي را بهترين نمونه رژيمهاي بي قانون معرفي ميكند و در چنين جوي افلاطون كتاب (Republica) جمهور را مينگارد. نخستين نكتهاي كه درخواندن كتاب جمهور ميتواند مايه اشتباه شود عنوان آن است. زيرا خواننده امروزي ممكن است از آن، چنين دريابد كه موضوع كتاب به نوع خاصي از حكومت يعني نظام جمهوري در برابر پادشاهي مربوط ميشود. حال آنكه چنين نيست و واژه يوناني عنوان كتاب پوليتيكا و معادل لاتيني آن رسپوبليكا است و مطالب جمهوريت علاوه بر انتقاد از حكومتهاي موجود به طور عمده به كليات سياست و تربيت و فلسفه اختصاص دارد و كمتر به جزييات ميپردازد و مباحثش نيز درهمه جا به مسائل اخلاقي بر ميگردد. علت اين امر سادگي نسبي بافت زندگي اجتماعي در شهرهاي يونان بود كه مردمانش ميان رفتار و سياست فرقي نمينهادند. به اعتقاد افلاطون تا زمانيكه فيلسوفان به فرمانروايي نرسند، دردهاي بشر درمان نخواهد شد. از آنرو مهمترين كار در سياست تربيت كردن فيلسوفان براي فرمانروايي است و اگر اين تربيت درست انجام گيرد ميتوان همه امور كشوري را با خاطر آسوده به كف تدبيرشان سپرد. برآيند دموكراسي نحوه حكومت است كه يكپارچه در جمهوري خلاصه ميشود در قاموس سياسي جمهوري حكومتي است كه زمامدار آن توسط راي مستقيم ياغير مستقيم اقشار مختلف مردم انتخاب شده و توراث در آن دخالتي ندارد و برحسب مورد مدت زمامداري محدود است.
جمهوري در بيشتر موارد به رژيم دموكراتيك پارلماني اطلاق ميشود هر چند كه اغلب مواقع هم رعايت نمی شود امروزه جمهوري به حكومت يك كشور داراي دموكراسي و يا ديكتاتوري غير سلطنتي اطلاع ميشود در تقسيمبندي جمهوريهاي جديد چند شكل عمده مشاهده ميشود:
ادامه دارد....
به قلم بیژن جانفشان
بسیار عالی بود آقای جانفشان لذت بردم
پاسخحذفعجب ! دموکراسی هم چیز مزخرفیه ها
پاسخحذف